منتشر شده در : 1404/02/28
باز دید ها:31
برگزاری نشست علمی «تأثیر هدفگذاری بر ایجاد انگیزه در کارکنان» در نمایندگی جامعة المصطفی افغانستان
نشست علمی تحت عنوان« تأثیر هدفگذاری بر ایجاد انگیزه در کارکنان» روز شنبه تاریخ 1404/2/27 در نمایندگی جامعة المصطفی افغانستان با حضور اساتید و دانشجویان برگزار گردید.
در این نشست علمی آقایان محمدعارف صداقت و نعمت الله عترت کارشناسان و آقای دوران علی محسنی دبیر علمی بودند.
نشست با تلاوت قرآن کریم آغاز شد و بعد از طرح موضوع توسط دبیر علمی آقای عترت پیرامون مبانی روان شناختی و مدیریتی هدف گذاری توضیح داده و گفتند: هدفگذاری یکی از موضوعات بنیادین در زندگی انسان به شمار میرود. دستیابی به اهداف مشخص و قابل دسترس نیازمند آگاهی از اصول و مراحل آن است. یکی از پیشنیازهای موفقیت در این زمینه، تسلط بر مهارت مدیریت زمان میباشد. بسیاری از افراد به دلیل نداشتن شناخت کافی، در تعیین اهداف دچار اشتباه میشوند و بهدلیل نرسیدن به آنها، اعتماد به نفس خود را از دست میدهند.
ایشان افزودند: هدفگذاری برخلاف تصور سادهاش، فرآیندی چندوجهی و تأثیرگذار است که نیازمند برنامهریزی دقیق و شناخت عمیق از انگیزههای انسانی است. در سطح فردی، هدفگذاری مشخص سبب ایجاد حس هدفمندی و مسیر روشن برای کارکنان میشود؛ این حس، آنها را ترغیب میکند تا با تمرکز و تلاش بیشتر در مسیر رسیدن به اهداف قدم بردارند. برعکس، نبود هدف یا هدفهای نامشخص میتواند منجر به سردرگمی، احساس بیتفاوتی و کاهش انگیزه شود.
در ادامه آقای صداقت در رابطه با هدف گذاری بر ایجاد انگیزه در کارکنان توضیح داده و بیان داشتند: هدف، جایگاهی بلند در زندگی انسان دارد و جهتدهنده تصمیمها، فعالیتها و انتخابهای روزانه اوست. اگر فردی در زندگی، تنها به لذتهای زودگذر توجه کند و از قانون و نظم گریزان باشد، با اینکه میداند این لذت لحظهای است و ممکن است ده سال از عمر او را کاهش دهد، باز هم با آگاهی آن را انتخاب میکند و میگوید: «من لذت نقد را میخواهم و آن ده سال نسیه را نمیپذیرم.» حتی اگر پای زندگی اخروی نیز در میان باشد، باز هم چنین فردی ترجیح میدهد لذت کنونی را تجربه کند. این طرز فکر، در حقیقت بازتابی از نوع نگاه او به هدف و انگیزه در زندگی است.
ایشان اظهار داشتند: هدفگذاری مؤثر به افزایش انگیزههای داخلی نظیر حس موفقیت، رشد و توسعه فردی منجر میشود. کارکنان وقتی میدانند که تلاشهایشان منجر به نتایج ملموس و قابل اندازهگیری میشود، احساس رضایت و اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنند. این احساس، سطح انگیزه و مسئولیتپذیری را افزایش میدهد و باعث میشود کارکنان با روحیه بهتری کار کنند.
آقای صداقت بیان کردند: از نظر سازمانی، هدفگذاری استراتژیک به هماهنگسازی فعالیتهای فردی با اهداف کلان سازمان کمک میکند. این همراستایی، حس تعلق و وفاداری را در کارکنان تقویت میکند چون آنان احساس میکنند که نقش مهمی در موفقیت سازمان دارند. در نتیجه، بهرهوری و خلاقیت در محیط کار افزایش مییابد و کار گروهی هم بهتر شکل میگیرد. نکته مهم دیگر در هدفگذاری، تنظیم اهداف چالشبرانگیز ولی قابل دستیابی است. این نوع هدفها موجب تحریک حس رقابت سالم و تلاش مضاعف میشود. همچنین، سیستمهای ارزیابی و بازخورد که در فرآیند هدفگذاری گنجانده میشود، به کارکنان کمک میکند تا پیشرفت خود را دنبال کنند و در صورت نیاز، استراتژیهای جدیدی را برای رسیدن به اهداف اتخاذ کنند.
این نشست علمی همزمان به صورت آنلاین برای کاربران فضای مجازی پخش گردید.